روز نوشتهِ شب چله

از درسالن که وارد شد، بدون هیچ مقدمه‌ی بسته جوراب هایش را همان پشت شیشه اتاق، نشانم داد. سلام نکرد و وارد اتاق شد. نه اینکه سلام کردن بلد نباشد، نه، فقط گمان نمی برد سلام کردن، دردی از دردهایش را دواکند. گره ای از کارش بگشاید و یا جایی یا زمانی به دردش بخورد. آب دماغش از شدت سرمای بیرون، گوشه هردو سوراخ بزرگش یخ زده بود. چشمانش گرد …
مشاهده

معرفی کتاب؛ دوباره فکرکن نوشته، آدام گرانت

معرفی کتاب؛ دوباره فکرکن نوشته، آدام گرانت
" هوش معمولاً به عنوان توانایی فکر کردن و یادگیری دیده می شود، اما در دنیایی که به سرعت در حال تغییر است، مجموعه دیگری از مهارت های شناختی وجود دارد که ممکن است اهمیت بیشتری داشته باشد: توانایی تجدید نظر و یادگیری مجدد ".
مشاهده

من؛ رویا؛ مدرسه

بگذریم؛ مهمترین چالش زندگیم تودهه اولش خیلی زود سر باز کرد. مدرسه و تحصیل. اینکه چرا من اینقدر از مدرسه رفتن و سرکلاس نشستن بیزار بودم، برای خودمم مشخص و روشن نبود. یعنی اینکه بچه کلاس اول، روز اول مدرسه، از مدرسه فرار کند، جای سوال بزرگی بود برای همه دست اندکاران آموزش و پرورش ومدرسه خوشنام و سختگیر امیرکبیر. بنده خدا آقای محسنی رییس مدرسه و آقای فرزین معاونش  …
مشاهده

من ، خانم دکتر و سینما

همیشه از مادرم می پرسیدم. « مامان اینکه من همیشه سردمه، ربطی به اینکه تو زمستون بدنیا اومدم داره ؟» « نه مامان جان ، نداره» « پس چرا من همیشه سردمه؟ حتما باید یه ربطی داشته باشه دیگه » «نخیر ربطی نداره لباس گرم بپوش و اینقدر چرت و پرت نگو» و من ساکت می شدم. بدون اینکه باورکنم این دو ربطی به هم ندارند. علیرغم گفته مادرم، من …
مشاهده

راستی رویا،چقدر زود پیر شدیم

به خودم که اومدم دیشب خودمو کنار دخترم دیدم با لباس سفید رویا ، یعنی چقدر زمان گذشته وقتی فکر میکنم یه چشم به هم زدن بود . راستی رویا دیشب واقعا برق خوشحالی رو تو چشماش می دیدم یه لحظه فکر کردم چشماش داره از خوشحالی از حدقه در میاد یعنی بچه آدم ، اینقدر بزرگ‌ بشه که ...... آخ آخ رویا چقدر زود گذشت لعنتی ، چقدر زود …
مشاهده

پاییز برای من همیشه فصل جذابی بوده رویا

پاییز برای من همیشه فصل جذابی بوده رویا؛ خاطره‌انگیز، دوست‌داشتنی، عمیق و پر از اندوه. راستی رویا، جنگجوی اندوهگین می‌دونی به کی می‌گن؟ اصلاً خیلی فلسفیش نکنم ولی پاییز یه چیزیش خیلی خوبه. می‌دونی مثل چی می‌مونه؟ مثل گریه زیر بارون؛ هیچ‌وقت هیچکس نمی‌تونه بفهمه خیسی چشمات به خاطر چی بوده. پاییز هم همینجوریه. اندوه و غمت قابل تشخیص نیست ... تو همیشه قدم زدن رو برگ‌های خشک پاییزی رو خیلی دوست …
مشاهده

ساعت ۴ عصر روز چهارم دیماه ۵۲ سال پیش در کوچه

ساعت ۴ عصر روز چهارم دیماه ۵۲ سال پیش در کوچه
ساعت ۴ عصر روز چهارم دیماه ۵۲ سال پیش در کوچه پامنار ، یکی از قدیمی و تاریخی ترین محله های شهر سربداران برای اولین بار ، دنیا رو به چشمان خود دیدم و از همون اول یا من سر دنیا بازی دراوردم و اونو به سخره گرفتم و یا دنیا منو گوشه رینگ گیر آورد و هی به من خندید . مادرم میگه روز بدنیا اومدنت دکتر صبح به …
مشاهده

بی تردید پاییز با چشمان تو همیشه برایم قشنگتر بود

بی تردید پاییز با چشمان تو همیشه برایم قشنگتر بود
بی تردید پاییز با چشمان تو همیشه برایم قشنگتر بود رویاا.... دلنشین ، سحرآمیز و البته بی رحم.. بی رحمیش را دوست داشتم ، دوای دردی بود بی درمان می سوزاند و گرما می بخشید و با خود می برد دل بی تابم را . هنوز هم خیالت در افکار خسته ام بال بال می زند , کاش هنگام ثمر دادنمان زود خزان نمی شد....... Fhoto by:mohammadjafar korozhdehi
مشاهده

تمام حقوق این سایت متعلق به محمدجعفر کروژدهی می‌باشد.

رمز عبورتان را فراموش کرده‌اید؟

ثبت کلمه عبور خود را فراموش کرده‌اید؟ لطفا شماره همراه یا آدرس ایمیل خودتان را وارد کنید. شما به زودی یک ایمیل یا اس ام اس برای ایجاد کلمه عبور جدید، دریافت خواهید کرد.

بازگشت به بخش ورود

کد دریافتی را وارد نمایید.

بازگشت به بخش ورود

تغییر کلمه عبور

تغییر کلمه عبور

حساب کاربری من

سفارشات

مشاهده سفارش