یادداشتی بر فیلم داستان استریت؛ کارگردان دیوید لینچ (الگوی سفر قهرمان)

داستان فیلم، قصه پیرمردی ۷۳ساله بنام الوین استریت است که با دختر خودش، رُز تنها زندگی می‌کند. الوین پس از باخبر شدن از سکته برادرش که مدت ده سال است او را ندیده، تصمیم می‌گیرد برای آخرین بار به دیدن برادرش که در یک ایالت دیگر زندگی می‌کند برود. ایالتی که 317 مایل  با محل زندگی الوین فاصله دارد. صحنه اول فیلم که الوین را خوابیده بر کف اتاق می‌بینیم …
مشاهده

رولت روسی در گور

قدِبلند، هیکل نحیف و صورت استخوانی‌اش او را از بقیه متفاوت‌ترمی کرد. می‌گفتند زودتر از همه، این جا بوده و شاید هم اولین کسی بوده که فهمیده در گور هم می‌شود خوابید و زندگی کرد و می‌توان فاصله بین مرگ و زندگی را تا این حد کم کرد. اهل حرف و صحبت نبود، چه برسد به مصاحبه‌کردن. خیلی‌ها را واسطه کردم تا حداقل بدانم کیست و اینجا چه می‌کند ولی …
مشاهده

ارواح عمهِ من و ارواح عمهِ آقای بازپرس

  چهارشنبه چهاردهم دی‌ماه 1401 امروز صبح بعد از اینکه مهرانا را به مدرسه رساندم، نتوانستم طبق عادتی که داشتم، نیم ساعت دور پارک بدوم. با وکیلم آقای الف. میم قرار داشتیم سری به شعبه ... دادسرای ... بزنیم. دفعه قبل که از اتاقش بیرونم کرده بود، حسابی از دستش شاکی بودم و چند ساعتی کلافه و به همین خاطر این دفعه که ابلاغیه را خواندم هیچ تمایلی به رفتن …
مشاهده

تغییروتحول بیرون، بدون تغییر و دگرگونی درون بی معناست

امروز سه شنبه سیزدهم دیماه یکهزاروچهارصدویک این روزهای ایران، عجیب ذهن و فکرهمه را مشغول کرده است. از یک طرف قشری ازبانوان و جوانان این مرزوبوم به فکرتغییروتحول هستند، وازطرفی دیگریک عده که شاید پدرومادرو بزرگان قشراول هستند با توجه به وضعیت بد اقتصادی کشوروعدم ثبات ارزش دارایی های خود وپیش بینی های سیاسی درست و نادرست خود به فکرخرید دلار، سکه، طلا وماشین های بی کیفیت داخلی و چینی …
مشاهده

ترکه انار؛ فلک؛ مدرسه امیرکبیر

«حاجی کجایی؟ با ما نیستی هااااا» نه صدای قژقژ تی کوچکش ونه فیس فیس شیشه شورش را که داشت شیشه جلویی ماشینم را تمیزمی کرد می شنیدم،ونه چهره تپل ولبخند شاد همیشگیش را می دیدم. وقتی از جا پریدم که با پشت بند انگشتتش به شیشه ماشین می‌زد. نمیدانم چه شده بود که غرق درخاطرات کودکی بودم. شیشه را پایین کشیدم و یک اسکناس مچاله هزارتومانی که معلوم نبود ازکی …
مشاهده

روز نوشتهِ شب چله

از درسالن که وارد شد، بدون هیچ مقدمه‌ی بسته جوراب هایش را همان پشت شیشه اتاق، نشانم داد. سلام نکرد و وارد اتاق شد. نه اینکه سلام کردن بلد نباشد، نه، فقط گمان نمی برد سلام کردن، دردی از دردهایش را دواکند. گره ای از کارش بگشاید و یا جایی یا زمانی به دردش بخورد. آب دماغش از شدت سرمای بیرون، گوشه هردو سوراخ بزرگش یخ زده بود. چشمانش گرد …
مشاهده

معرفی کتاب؛ دوباره فکرکن نوشته، آدام گرانت

معرفی کتاب؛ دوباره فکرکن نوشته، آدام گرانت
" هوش معمولاً به عنوان توانایی فکر کردن و یادگیری دیده می شود، اما در دنیایی که به سرعت در حال تغییر است، مجموعه دیگری از مهارت های شناختی وجود دارد که ممکن است اهمیت بیشتری داشته باشد: توانایی تجدید نظر و یادگیری مجدد ".
مشاهده

من؛ رویا؛ مدرسه

بگذریم؛ مهمترین چالش زندگیم تودهه اولش خیلی زود سر باز کرد. مدرسه و تحصیل. اینکه چرا من اینقدر از مدرسه رفتن و سرکلاس نشستن بیزار بودم، برای خودمم مشخص و روشن نبود. یعنی اینکه بچه کلاس اول، روز اول مدرسه، از مدرسه فرار کند، جای سوال بزرگی بود برای همه دست اندکاران آموزش و پرورش ومدرسه خوشنام و سختگیر امیرکبیر. بنده خدا آقای محسنی رییس مدرسه و آقای فرزین معاونش  …
مشاهده

من ، خانم دکتر و سینما

همیشه از مادرم می پرسیدم. « مامان اینکه من همیشه سردمه، ربطی به اینکه تو زمستون بدنیا اومدم داره ؟» « نه مامان جان ، نداره» « پس چرا من همیشه سردمه؟ حتما باید یه ربطی داشته باشه دیگه » «نخیر ربطی نداره لباس گرم بپوش و اینقدر چرت و پرت نگو» و من ساکت می شدم. بدون اینکه باورکنم این دو ربطی به هم ندارند. علیرغم گفته مادرم، من …
مشاهده

تمام حقوق این سایت متعلق به محمدجعفر کروژدهی می‌باشد.

رمز عبورتان را فراموش کرده‌اید؟

ثبت کلمه عبور خود را فراموش کرده‌اید؟ لطفا شماره همراه یا آدرس ایمیل خودتان را وارد کنید. شما به زودی یک ایمیل یا اس ام اس برای ایجاد کلمه عبور جدید، دریافت خواهید کرد.

بازگشت به بخش ورود

کد دریافتی را وارد نمایید.

بازگشت به بخش ورود

تغییر کلمه عبور

تغییر کلمه عبور

حساب کاربری من

سفارشات

مشاهده سفارش