ماندهام هنوز هم بیاویزم این اعتقادات کهنه و مسخره خود را بر این جالباسی بهجامانده از بچگیام یا به گوشهای پرت کنم، فارغ از هر دلبستگی و دلدادگی، فارغ از اخم مادرم.
پرت میکنم ...
بگذار لگدمال شوند و بپوسند.
دیگر برایم مهم نیست.
فقط ماندهام با خدای خود چه کنم؟