امروز سه شنبه سیزدهم دیماه یکهزاروچهارصدویک
این روزهای ایران، عجیب ذهن و فکرهمه را مشغول کرده است. از یک طرف قشری ازبانوان و جوانان این مرزوبوم به فکرتغییروتحول هستند، وازطرفی دیگریک عده که شاید پدرومادرو بزرگان قشراول هستند با توجه به وضعیت بد اقتصادی کشوروعدم ثبات ارزش دارایی های خود وپیش بینی های سیاسی درست و نادرست خود به فکرخرید دلار، سکه، طلا وماشین های بی کیفیت داخلی و چینی که مبادا ارزش دارایی هایشان کاهش پیدا کند.
دیروز یکی از دوستانم می گفت جلو نمایندگی فروش یکی ازهمین برندهای چینی، صف بزرگی برای ثبت نام ماشین، آن هم تحویل سه ماه، تشکیل شده بود. دعوا ودرگیری و جروبحث مردم درصف طولانی از داخل جاده جلب توجه می کرد.ازساعت شش صبح درصف، به انتظار اینکه شاید نوبت شان شود و ماشینی ثبت نام کنند و سه ماه بعد، مثلا پانصد میلیون گرانتربفروشند.
البته ناکارآمدی مدیران اقتصادی و حاکمان کشورعامل اصلی این وضعیت ناگواراست، اما ما خودمان را هم نباید بی تقصیربدانیم. طبقه فرودست و متوسط جامعه زیربارفشاراقتصادی و تورم دروضعیت اسفناکی زندگی می کنند، البته اگربتوان، نامش را زندگی گذاشت. هرموقع قیمت چیزی دراین مملکت درحال بالارفتن بود، حرص و ولع خریدن به حدی بالا رفت که یادمان شد کسانی هم هستند که توان و طاقت ماندن دراین رالی افزایش قیمت ها و ثابت نگه داشتن ارزش دارایی هایشان را ندارند.
حال که می دانیم امیدی به صاحب منصبان امورنیست حداقل خودمان رعایت همدیگررا بکنیم. واگر به فکر تحول و تغییربیرون هستیم اندکی هم به فکر تغییرودگونی خودمان باشیم.